آماده ام ...

به سنگ می گویم، به زمان می گویم
مرا رها کنید ، بگذارید آزاد باشم
به قلم دستم می گویم بنویس آزادی
ولی حتی دیگر قلم هم به من می گوید "تو لیاقت به دست گرفتنم را نداری"
ای امید و رویاهای من ، و ای خورشید فروزان دلم بسوزان آن چه را که باید
و ای دریای خروشان  و ای چشمه ی جوشان دلم، بجوشید
من نیازمندم ، نیازمند آرامشی که جز با شما به دست نمی آید 
بر می خیزم و کوله بارم را به دوش می کشم 
آمده ام ،آماده ی رفتن ، آماده ی ایستادن 
آماده ی مقاومت
بار دیگر بر می خیزم
به امید فردایی دیگر

برای کپی کردن متن لطفا از صاحب آن اجازه بگیرید. یک ایمیل به نویسنده اصلی ارسال شد.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد